یک میدان و دو هجوم
نه « مرز » آبی و خاکی است ، نه حمله ، تنها زمینی و هوائی !
نه هجوم ، فقط نظامی است ،نه شکست و ضربه ، فقط مادی .
« تهاجم فرهنگی » ، خطرناکتر از « هجوم نظامی » است .
در هجوم نظامی ، طمع به خاک است و زمین ، در شبیخون فرهنگی طمع به اخلاق است و دین !
هجوم نظامی با سر و صدا و سرعت است ، تهاجم فرهنگی ، آهسته و آرام .
آن ترسناک و نفرت آفرین است ، این فریبنده و جذاب .
آن ، افراد را به دفاع و مقاومت وا میدارد ، این به استقبال و پذیرش میفرستد .
کشته آن ، « شهید» است و مرده این ، پلید !
شهادت دوست داشتنی است ، اما ابتذال ، نفرت انگیز .
در هجوم نظامی ، دشمن ، اعلام جنگ و دشمنی میکند ، و مهاجم فرهنگی اعلام دوستی ! .......
در حمله نظامی ، صفیر اولین گلوله ، همه را متوجه خطر میسازد ، اما در تهاجم فرهنگی گاهی تا شلیک گلوله آخر دشمن ، هنوز عدهای شبیخون را باور نمیکنند .
آن پیداست ، این پنهان !
در آنجا ، زمین از دست میرود ، اینجا شرف و دین .
آنجا ، درگیری با دشمن ، در مرزهاست ، اینجا آسیب از حمله دشمن ، درون خانههاست .
آنجا بمبهای خوشهای میریزند ، اینجا شک و دودلی میانگیزند .
آنجا سلاح ، موشک و بمب است ، اینجا ماهواره و امواج تصویری .
در میدان حمله نظامی ، پادگانها ، مقرها و خطوط و خاکریزها بمباران میشود ، در تهاجم فرهنگی ، مدرسهها ، مطبوعات ، اندیشهها و عقیدهها .
در آن درگیری ، کوه و دشت و دریا میدان برخورد است ، در این مقابله ، نبرد در عرصه مجلات ، رمانها ، فیلمها و کتابهاست .
آنجا میدان مقابله محدود است ، اینجا گسترده .
آنجا جنگی آشکار است ، اینجا غارتی پنهان .
اسیران آن میدان « آزاده » اند و گرفتاران این میدان ،« معتاد» و « آلوده » .
آنجا ، شهادت ، خانوادهای را سر بلند میسازد ، اینجا اعتیاد و ابتذال ، دودمانی را شرمگین میسازد .
پدر یک شهید ، عزیز است ، پدر یک آلوده ، سرافکنده !
در میدان نظامی ، مجروح را به عقب برمیگردانند تا مداوا شود ، در صحنه فرهنگی ، پس از اولین زخم و ترکش ، به خطوط جلوتر انتقال مییابد .
تیر و ترکش ، بر سر و دست مینشیند ، ولی زهر هوس و ویروس گناه ، بر یامان و اندیشه آسیب میرساند .
در هجوم نظامی ، دشمن از مرز آبی و خاکی وارد میشود ، در تهاجم فرهنگی ، از مرز فکری و روحی .
آسیب خورده آن ، انگیزه مبارزه و خصومت پیدا میکند و نیش خورده این ، خلع سلاح و بیانگیزه میشود .
تشییع جنازه یک شهید ، شهری را روح حماسه میبخشد ، اما آلودگی نسلی به ابتذال ، روح جامعه را افسرده میسازد .
هجوم نظامی ، یک ملت را مقاومتر میکند ، و هجوم فرهنگی ، سستتر میسازد .
آنجا فشنگ ، شلیک میشود ، اینجا آهنگ ، پخش میشود .
آنجا در پی « ماه »اند ، اینجا دنبال « ماهواره » .
گذرگاههای آن جبهه ، سربالائی است ، و عرصههای این میدان ، سرازیری .
آنجا از خود میگذرند تا به خدا برسند ، اینجا از خدا میگذرند تا به خود برسند .
قربانیان آن ، شهید راه « معروف » اند ، و قربانیان این ، کشته بیراهه « منکر » !
بکوشیم تا از مجروهان این جبهه و ترکش خوردگان این حمله نباشیم .
اگر هم آسیب دیدهایم ، به درمانگاه « توبه » برویم و ... تا دیر نشده ، غده گناه را «جراحی» کنیم .